خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

تماشا

از صلح می گویند یا از جنگ می خوانند ؟! 

دیوانه ها آواز بی آهنگ می خوانند 

 

گاهی قناری ها اگر در باغ هم باشند 

مانند مرغان قفس دل تنگ می خوانند 

 

کنج قفس می میرم و این خلق‌ ~بازرگان~ 

مرگ مرا چون ~ قصه ها ~ نیرنگ می خوانند 

 

روزی همین مردم که سنگم می زنند از رشک 

نام مرا با اشک روی سنگ می خوانند 

 

این ماهی افتاده در تنگ را تماشا 

پس کی به آن دریای آبی رنگ می خوانند؟! 

 

                                                                      (فاضل نظری- کتاب اقلیت) 

  

 

~×~×~×~×~×~×~×~×~×~×~×~ 

 

آهنگی که این دفعه دارم گوش میدم کره ایه!  معنیشو می نویسم! (اسم خواننده اشو دقیقا  نمی دونم! اما فکر کنم اشیلی باشه!(شایدم نباشه))

 

هر وقت تو زندگی خسته میشم ٬شانس میارم٬ و تو مثل یه رویا میای کنارم ٬ هر وقت ناراحت میشم ٬رویا هام حقیقت پیدا می کنه ٬ همیشه با گرمی کنارمی ٬ همیشه مثل الان می خندم ٬ مهم نیست که توی دنیا چقدر سختی هست ٬ من هرگز نمی ذارم اشک هامو ببینی ٬ حتی اگه قلبم رو درک نکنی ٬ حتی اگه ازم خیلی دور باشی ٬ هنوز به خاطر لبخندت خوشحال خواهم بود ٬ فقط یه قدم بهم نزدیک تر شو....

نا امید

دیگر بهار در سبد روزگار نیست 

دیگر  قرار  نیست نه! دیگر قرار نیست 

 

شادم که زود می گذرد شادی ام ٬ ولی  

غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست 

 

از یاد رفت غرش شیران بی قرار 

آهوی چشم های تو در بیشه زار نیست 

 

بگذار در غبار فراموشمان کنند ! 

این سینه را تحمل سنگ مزار نیست 

 

اقرار عشق راه به انکار می برد 

این کفر جز عبادت پروردگار نیست 

 

                                                               فاضل نظری - (کتاب اقلیت )  

 

¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤ 

 

پ.ن۱: کلاس تابستونیا امروز تموم شد بالاخره! امتحانم ازمون گرفتن تازه! 

پ.ن۲: دیشب نابرده رنج خیلی افتضاح تموم شد! می خواستم برم نویسنده و کارگردانشو یه فصل بزنم! 

پ.ن۳: دارم دیوونه میشم کم کم ! حدودا هر شب دارم همخونه رو می خونم! بعضی شبها هم ایلگارو! تقریبا فصلایی شونو که دوست دارمو واو به واو حفظم! دلشکسته رو هم همین طور! اونو که کل دیالوگای فیلمو حفظم! 

پ.ن۴:میخوام از این به بعد هر آهنگیو که موقع نوشتن گوش می کنمو چنتا بیتشو بنویسم! 

پ.ن۵: کی از ستاره بارون چشماشو هم میذاره . نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره... کی اشکاتو پاک می کنه... 

ادامه مطلب ...

اشک

اشک را گویم چرا می ریزی ای دیوانه؟ گفت:     روزن امیدی از این گوشه پیدا کرده ام  

 

 

 

 

سال تموم شد...... 

بچه های سوم انسانی مون که روز آخر هر وخ دیدمشون داشتن گریه می کردن! 

 ینی ما ها سال دیگه این موقع چیکار می کنیم؟؟؟؟؟ 

 

 

ادامه مطلب ...

منم که امشب...

منم که امشب از عشقت٬ به کوچه پیوستم      

منم که گیج و پریشان و عاشق و مستم  

 

همیشه مقصد چشمم نگاه چهره ی توست 

به آسمان وجودت ستاره ای هستم 

 

ببین سبب ز چه شد با گذشت ثانیه ای  

من چو سنگ مقاوم ٬چو آب بشکستم 

 

پر از تلاطم مرگم درون سینه ی خویش 

که گویی از بر آبی به آتشی جستم 

 

تو را به عهد لطیفم قسم بگو بگو آیا 

که جز تو با کس دیگر هم عهد من بستم؟ 

 

چرا به جرم خیانت مرا ز خود راندی 

مگر تو شعله ی ایمان ندیدی در دستم؟ 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

شعرش مال رمان  تازیانه تقدیر ه !(سمیه شاهرضا) 

الان تو یاهو یه چیزی دیدم ! 

نوشته بود که کیت و ویلیام ماه عسل رفتن یه جزیره که اسم صاحبش فرهاد ولادی است! 

جالبتر اینکه تاحالا این جزیره رو فقط یه کسی به اسم راس و شاه ایران دیدنش!(ینی اون جاهایی که این دو تا رفتن اونام رفتن!) 

این شاه هم عجب خوش می گذرونده واسه خودشا!!!!! 

تورو خدا نیگا کنین! 

من فردا امتحان ریاضی ترم دارم و الان اینجا ولم!

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم!

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم 

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد بر چینم 

 

الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یاد  

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم 

 

 

                                                حافظ 

 

+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+ 

 

پ.ن۱:سلااااااااااااااااااااااام! 

پ.ن۲:من برگشتم! 

پ.ن۳:جای همه خالی بود! 

پ.ن۴: رفته بودم مالزی و سنگاپور! 

پ.ن۵:اگه وخ کنم خاطره و عکس قشنگامونو میذارم! 

پ.ن۶:به خاطر این که ۷ نفره خونوادگی رفته بودیم واقعا خوش می گذشت!

هفت سین خانم ها

ارسال به دوست

خانمــی با همســــــرش گفــت اینچنیـــــن :
کای وجــــــودت مــــایه ی فخـــــر زمیــــــن !
ای که هستـــی همســـری بس ایــــده آل !
خواهشــــی دارم .. مکُــــن قال و مقـــــال !
هفــــت سیـــــن تازه ای خواهــــــم ز تـــــو
غیـــــــر خرج عیـــــد و ...  غیــــر از رختِ نو
"سین" یک ، سیّاره ای ، نامــــش پـــــراید
تا برانـــــــــم مثـــــــل بـــــرق و مثــــــل باد
"سین" دوم ، سینــــه ریـــــزی پُر نگیـــــــن
تا پَــــرَد هــــوش از سر عمّـــــه شهیــــن !
"سین" سوم ، یک سفـــــر سوی فـــــرنگ
دیـــــــــدن نادیــــــــده هـــــــای رنـگ رنـگ
"سین" چارم ، ساعتی شیـــــک و قشنگ
تا که گویـــــم هست سوغـــات فرنــــــگ !
"سین" پنجـم ، سمــــع دستـــورات مــن !
تا ببالــــــم مـــــن به خــود ، در انجمــــن !
....
آنگه ، آن بانـــــو ، کمـــــــی اندیشــــه کرد
رندی و دوز و کلَـــــــــک را پیشــــــــه کرد !
گفــــــت با ناز و کرشمـــــه ، آن عیـــــال !!
من دو  "سین" کم دارم ، ای نیکـو خصال !
....

گفت شویش : من کنــــــــــون یاری کنم
با عیال خویـــــــــش ، همکـــــاری کنم !!
"سین" ششم ، سنگ قبـــری بهر من !
تا ز من عبـــــــرت بگیرد مـــــــــرد و زن !
"سین" هفتم ، سوره ی الحمد خوان ...
بعد مرگــــــم ، بَهر شــــوی بی زبان !!!

---------------------------------------------

منبع:http://www.rozanehonline.com  

 

سال خوبی رو برای همه آرزو می کنم!

کوزه

این کوزه چو من عا
شق زاری بوده است
واندر طلب روی نگاری بوده است

این دسته که در گردن او می بینی
دستی است که در گردن یاری بوده است

 خیام

خواب چهل ساله!

از خواب چهل ساله ی خود پا شده ام 

گم بوده ام و دوباره پیدا شده ام 

 

ای حس شکوهمند غمگین و شگفت 

امروز چقدر با تو زیبا شد ام! 

 

قیصر امین پور 

 

۴ شنبه سوری تون مبارک!!!

ترانه ی بارانی

سر زده به دل دوباره غم کودکانه ای 

آهسته می ترواد از این غم ترانه ای 

 

باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست 

دارم هوای گریه خدا بهانه ای! 

 

قیصر امین پور 

 

چقدر زود

چقدر واقعه زود اتفاق می افتاد 

بلند بالایان مگر چه می دیدند 

که روز واقعه در مرگ دوست خندیدند 

 

چگونه سرو کهن در میان باغ شکست 

چگونه خون به دل باغبان باغ افتاد 

و باغ 

باغ پر از گل در آن بهار 

چه شد؟ 

در آن شب بیداد 

کدام واقعه در امتداد تکوین بود 

که باغ زمزمه ی عاشقانه برد از یاد 

 

 

ببین٬ ببین 

گل سرخی میان باغ شکفت 

به دست خصم تبهکار اگر چه پرپر شد 

به ما نوید بهاران دیگری را داد 

و خصم را آشفت 

 

حمید مصدق 

 

+++++++++++++++++++++ 

امروز شنیدیم که شیمویه کلاسمون و چنتا از سوم انسانیامون تو مرحله اول المپیاد ادبی قبول شده!  

خیلی ذوق زده شده بودیم هممون! 

حتما باید بهمون یه نهار حسابی بدن! 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

پس فردا نوشت: 

سوما که هیچی ! به ما که ربطی نداشتن! 

اما شیما دو تا جعبه شکلات ٬ از اون کاکائو گردا که پر از مغز فندقه آورد! 

بعد از نهارم  (که خودمون آوردیم) به زور یه آب میوه مهمونمون کرد!