خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

بیمار

می کند خیره به یک نقطه نگاه

خوب در عمق نگاهش پیداست

سردی یاس و غم سنگینی

غیر از این هر چه بگوییم خطاست

توی این دخمه ی تاریک و عبوس

روی یک کهنه دشت بنشسته

از همه جای جهان چیست که او

به همین گوشه ی غم دل بسته

با زبانی که بود مبهم و گنگ

لب افسرده ی او می گوید

داستان ها همه از تلخی عمر

عمر گمگشته که او می جوید

بس که دیدست به خود زحمت و رنج

خورده پیشانی او چین و چروک

گرد ایام بر آن بنشسته

تن او لاغر و باریک چو دوک

غیر تنهایی و خاموشی ، غم

توی این دخمه نه با اوست کسی

شاید اوراست فقط این حسرت

که به مرگش نبود استرسی

حالتی ژرف به او بخشیده است

چشم هایش که کمی رفته فرو

خسته و بی حرکت می نگرد

پرده ی زندگی تیره ی او

می نهد گاه به لب سیگاری

تا رود فکر و خیال از بر او

می زند حلقه ی آبی رنگی

دود سیگار به دور سر او

  

                                                     سهراب سپهری

ادامه مطلب ...

هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره

 

فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه سالمی یا مریضی.
اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده که نگرانش باشی؛ اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه دست آخر خوب می شی یا می میری.
اگه خوب شدی که دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه؛ اما اگه بمیری، دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه به بهشت بری یا به جهنم.
اگر به بهشت بری، چیزی برای نگرانی وجود نداره؛ ولی اگه به جهنم بری، اون قدر مشغول احوالپرسی با دوستان قدیمی می شی که وقتی برای نگرانی نداری!
پس در واقع هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره 

 

 

قابل توجه دوستان: اسباب کشی کردیم!