خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

باز آی

باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش  

  

                                           وین سوخته را محرم اسرار نهان باش 

 

                                                                                          حافظ 

 

قوانین من !

- تازگیا عوض شدی! 

 یه کارایی می کنی که قبلا نمی کردی! 

یه چیزایی میگی که قبلا نمی گفتی! 

یه جاهایی میری که قبلا نمی رفتی! 

یه چیزایی می بینی و می خونی  و می شنوی که قبلا نمی دیدی و نمی خوندی و نمی شنیدی! 

خیلی عوض شدی! 

بگو چی شده؟ 

چرا این قدر عوض شدی؟ 

چرا کارات اونقدر فرق کرده که آدم فک می کنه یه کس دیگه ای هستی؟!؟! 

 

- نه! چیزی نشده! من خودمم! یه آدم دیگه نیستم! خیلی هم عوض نشدم!  

 فقط قوانینم رو عوض کردم!!! 

  

  

                                                                                        سعیده 

!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛! 

 

فیلمای ماه رمضونو می بینین؟؟؟؟ 

حرصم میگیره از این دختره سارا توی سقوط یک فرشته ! 

یه خورده زیادی احمقه! 

 

!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛!؛! 

 

گناهی ندارم ٬ ولی قسمت اینه ٬ که چشمای کورم به راهت بشینه ٬برای دل من ٬واسه جسم خستم٬ منی که غرور رو ٬تو چشمات شکستم  

سر از کار چشمات کسی در نیاورد ٬ که هر کی تو رو خواست ٬ یه روزی بد آورد٬ برای دل من ٬ واسه جسم خستم٬ منی که غرور رو تو چشمات شکستم٬ واسه من که بر عکس کار زمونه٬ یکی نیست که قدر دلم رو بدونه ٬ گناهی ندارم ولی قسمت اینه٬ که چشمای کورم به راهت بشینه....(گناهی ندارم از محسن یگانه)

تماشا

از صلح می گویند یا از جنگ می خوانند ؟! 

دیوانه ها آواز بی آهنگ می خوانند 

 

گاهی قناری ها اگر در باغ هم باشند 

مانند مرغان قفس دل تنگ می خوانند 

 

کنج قفس می میرم و این خلق‌ ~بازرگان~ 

مرگ مرا چون ~ قصه ها ~ نیرنگ می خوانند 

 

روزی همین مردم که سنگم می زنند از رشک 

نام مرا با اشک روی سنگ می خوانند 

 

این ماهی افتاده در تنگ را تماشا 

پس کی به آن دریای آبی رنگ می خوانند؟! 

 

                                                                      (فاضل نظری- کتاب اقلیت) 

  

 

~×~×~×~×~×~×~×~×~×~×~×~ 

 

آهنگی که این دفعه دارم گوش میدم کره ایه!  معنیشو می نویسم! (اسم خواننده اشو دقیقا  نمی دونم! اما فکر کنم اشیلی باشه!(شایدم نباشه))

 

هر وقت تو زندگی خسته میشم ٬شانس میارم٬ و تو مثل یه رویا میای کنارم ٬ هر وقت ناراحت میشم ٬رویا هام حقیقت پیدا می کنه ٬ همیشه با گرمی کنارمی ٬ همیشه مثل الان می خندم ٬ مهم نیست که توی دنیا چقدر سختی هست ٬ من هرگز نمی ذارم اشک هامو ببینی ٬ حتی اگه قلبم رو درک نکنی ٬ حتی اگه ازم خیلی دور باشی ٬ هنوز به خاطر لبخندت خوشحال خواهم بود ٬ فقط یه قدم بهم نزدیک تر شو....

نامتناسب + تولد!

من سر به تنم زیاد بود از اول  

شالوده ام از تضاد بود از اول 

ابعاد مرا عشق به هم ریخته بود 

روحم به تنم گشاد بود از اول 

 

 

جلیل صفر بیگی 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++ 

پ.ن۱: تو یه لحظه تو چشای من نگا کن . با صدای من در قلبتو وا کن . کمی ارامشو حس کن تو ترانم . واسه تو یه دنیا حس عاشقانم . دلتو به این صدای خسته بسپار . تو منو داری عزیزم منو این بار . من می خونم تا  تو آرامش بگیری . تو با من به سمت تنهایی نمیری  .... (دل تنها از مازیار فلاحی) 

 

ادامه مطلب ...

ببخشید آقا!


جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... غلط می کنی تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ... 

------------------------------------------------ 

نمی دونم واقعیه یا نه! ولی خیلی تلخه وضعیت الانه خیلی از زن ها و دخترا و البته ۹۹٪ از پسرامون! 

نا امید

دیگر بهار در سبد روزگار نیست 

دیگر  قرار  نیست نه! دیگر قرار نیست 

 

شادم که زود می گذرد شادی ام ٬ ولی  

غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست 

 

از یاد رفت غرش شیران بی قرار 

آهوی چشم های تو در بیشه زار نیست 

 

بگذار در غبار فراموشمان کنند ! 

این سینه را تحمل سنگ مزار نیست 

 

اقرار عشق راه به انکار می برد 

این کفر جز عبادت پروردگار نیست 

 

                                                               فاضل نظری - (کتاب اقلیت )  

 

¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤ 

 

پ.ن۱: کلاس تابستونیا امروز تموم شد بالاخره! امتحانم ازمون گرفتن تازه! 

پ.ن۲: دیشب نابرده رنج خیلی افتضاح تموم شد! می خواستم برم نویسنده و کارگردانشو یه فصل بزنم! 

پ.ن۳: دارم دیوونه میشم کم کم ! حدودا هر شب دارم همخونه رو می خونم! بعضی شبها هم ایلگارو! تقریبا فصلایی شونو که دوست دارمو واو به واو حفظم! دلشکسته رو هم همین طور! اونو که کل دیالوگای فیلمو حفظم! 

پ.ن۴:میخوام از این به بعد هر آهنگیو که موقع نوشتن گوش می کنمو چنتا بیتشو بنویسم! 

پ.ن۵: کی از ستاره بارون چشماشو هم میذاره . نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره... کی اشکاتو پاک می کنه... 

ادامه مطلب ...