نقش(سهراب سپهری)

در شبی تاریک

که صدایی با صدایی در نمی امیخت

و کسی کس را نمی دیداز ره نزدیک

یک نفر از صخره های کوه بالا رفت

و به ناخن های خون الود

روی سنگی کند نقشی را و از ان پس ندیدش هیچ کس دیگر

شسته باران رنگ خونی را که از زخمتنش جوشیدو

روی سخره ها خشکید

از میان برده است طوفاننقش هایی را که

به جا ماند از کف پایش

گر نشان از هر کهع پرسی باز

بر نخواهد امد اوایش

دایره المعارف بی نزاکتی یا چطور کفر مامان رو دربیاریم{ار جی فیچ

اگه گفتی کاغذ توالت چند متره؟

یه لیوان اب+پتوی اضافی+یه بالش دیگه+اسباب بازیت+دوباره یه لیوان اب +یه بوس و یه داستان همه و همه چیز هایه که باعث میشه دیر تر بخوابی

یاد بگیر تلفن رو از پریز بکشی اون وقت دیگه کلاغه خبر نمیاره!

ارد+اب=ماکارونی

هشدار!اگهمامان می گه این چیز واسه‌ی تو خوبه بدون که اصلا هیجان نداره!

گزیده ای از رساله‌ی تعریفات از عبید زاکانی

دنیا:جایی که هیچ افریدهای در ان اسایش ندارد!

عاقل:ان که به دنیا و اهل ان وابسته نیست.

کریم:ان که در مال و مقام طمع نمی کند.

ادمی ان که خیر مردم را بخواهد

مرد:ان مه با زبان سخن می گوید!

دانشمند:ان که عقل تجارت و کسب و کار ندارد!

بخشنده:ادم فقیر

خسیس:ادم پولدار

رفیق عشق

مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق

گرت مدام میسر شود زهی توفیق 

حافظ

افسانه‌ی عاشقی

ارند که واعظی سخنور

بر مجلس سایه گستر

از دفتر عشق نکته می راند

و افسانه‌ی عاشقی همی خواند

خر گمشده ای بر او گذر کرد

و‌ ز گمشده‌‌‌‌ی خودش خبر کرد

زد بانگ که کیست حاضر امروز

کز عشق نبود خاطر افروز

                    {لیلی و مجنون}  

خوب بخونید

پل رینو می گوید:انسان وقتی بلند حرف می زند صدایش را می شنود اما وقتی که یواش حرف بزند به گفته اش گوش می دهند.