خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

دریا

آهی کشید غمزده پیری سپید موی                                                                          

افکند صبحگاه در آیینه چون نگاه

در لابه‌لای موی چو کافور خویش دید

یک تار مو سیاه

 

در دیدگان مضطربش اشک حلقه زد

در خاطرات تیره و تاریک خود دوید

سی سال پیش نیز در آیینه دیده بود

یک تار مو سپید

 

در هم شکست چهره‌ی محنت کشیده‌اش

دستی به موی خویش فرو برد و گفت: "وای! "

اشکی به روی آینه افتاد و ناگهان

بگریست های های

 

دریای خاطرات زمان گذشته بود

هر قطره‌ای که بر رخ آیینه می‌چکید

در کام موج ضجه‌ی مرگ غریق را

از دور می‌شنید

 

طوفان فرونشست ولی دیدگان پیر

می‌رفت باز در دل دریای جستجو

در آب های تیره‌ی اعماق خفته بود

یک مشت آرزو  

فریدون مشیری           

سیگار

http://www.upload.eg123.com/uploads/30gar_b57b.jpg 

 

--------------------------------------------------------------------------- 

من واقعا از سیگار متنفرم! 

و کلا از کسی که می دونه سیگار براش مضر و بازم اونو می کشه!  

خدا رو شکر تو فامیلای ما هیچ کس سیگاری نیست

کوتاه ترین داستان ترسناک جهان با ۱۲ کلمه

کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا داستان زیر است که نویسنده‌اش مشخص نیست!

 
داستان ترسناک
 
آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!؟ 

دخترک

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...!!!

دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید!!

 و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟


معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می لرزید، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:


چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟!

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!


دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...


اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...

اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه...

 اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که

 من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...


و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد . . . 

 

 منبع:  http://www.parazit-m.blogfa.com/

کاریکلماتور زمان

سناریو هایی که گذشته نوشته ،

حال کارگردانی می کند ،

و آینده آن را به اجرا در می آورد

*********************************

از سوراخ حال همیشه دوبار گزیده می شویم:

یک بار توسط گذشته ، یک بار توسط آینده

********************************

گذشت نکردی و گذشته است

حالی نکرده ای و اکنون دیگر از حال رفته ای

آینه را از چه معطل کرده ای؟

*******************************

دیروز جنسی است که دست دوم شده

امروز جنسی است که آکبند است

فردا جنسی است که هنوز به بازار نیامده

*********************************

دیروز اگر پدر بدی باشد

امروز پسر خوبی نمی شود

و فردا نوه ای نا خلف می گردد

********************************

انگار همین دیروز بود که می گفتی:

شاید فقط سی بار دیگر بتوانم

شکوفه زدن گیلاس ها را ببینم

امروز می گفتی:

شاید فقط ده بار دیگر ...

فردا چه خواهی گفت...؟

******************************

به دیروز که می رسم با خودم می گویم:

شاید وقتی دیگر!

به امروز که می رسم با خودم می گویم:

برو ببینم حال نداریم!

فردا را که می نگرم می گویم:

آرزو بر جوانان عیب نیست!

*******************************

دیروز ماری بود که از میان دستانم لغزید

امروز ماری است که مرا گزید

فردا هیچ کس مرا ندید!

ادامه مطلب ...

سعدی

سلسله ‌ی موی دوست حلقه ی دام بلاست  

 هرکه در این حلقه نیست فارق از این ماجراست 

 

گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ 

دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست 

 

گر برود جان ما در طلب وصل دوست  

حیف نباشد که دوست ٬ دوست تر از جان ماست 

 

دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان  

گونه ی زردش دلیل ناله‌ی زارش گواست 

 

مایه‌‌ی پرهیزگار قوت صبرست و عقل  

عقل گرفتار عشق ٬صبر زبون هواست 

 

دلشده ی پایبند ٬گردن جان در کمند 

هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست 

 

تیغ بر در از نیام زهر بر افکن به جام  

کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست 

 

گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر 

حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست 

 

هرکه به جور رقیب یا به جفای حبیب 

عهد فرامش کند٬مدعی بی وفاست 

 

سعدی از اخلاق دوست هر چه بر آید نکوست 

گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست 

 

                                                                                       سعدی

ادامه مطلب ...

تهران

شاید هر روز نام چند محله از تهران را بشنویم بی آنکه بدانیم تاریخجه ی این نام ها چی هست. البته اگر اهل تهران باشید، به خوبی میدونین که هر یک از این نامها، بخشی از تاریخ تهران رو ساخته و میشه گفت هویت تهران قدیم نهفته در تاریخ این نام هاست 

.سید خندان
سیدخندان پیرمردی دانا و البته خنده‌رو بوده که پیشگویی‌های او زبانزد مردم بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به همین پیرمرد بوده است؛ البته بعدها نام سید خندان بر ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران هم اطلاق می‌شده است.

ادامه مطلب ...

جمله

تصمیم خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد ! 

                

                                                                                                  پائولو کوئیلو 

 

 ۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱۰۱ 

 

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری ٬همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری! 

 

                                                                دکتر علی شریعتی 

 

۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲۰۲ 

 

۱ ٬ ۲ ٫ ۳ ... را را شمردم تک تک 

آهسته به دنبال تو رفتم با شک  

وقتی بزرگ شدم فهمیدم 

تمرین جدایی است قایم باشک! 

 

۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳۰۳ 

 

ای کاش خدا از تو بگیرد  

هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد 

 

کلاغ قصه ‌ی من آخر به خانه اش رسید...

کلاغ قصه ی من آخر به خانه اش رسید. 

کلاغ تو هم یه روز به خونه اش میرسه٬و کلاغ اون٬کلاغ های همه آخر به خونه هاشون می رسن ! 

زندگی هر کدوم از ما یه داستانه !یه داستان که یه کلاغ توش وول می  خوره ٬اونقدر وول می خوره و دست و پا میزنه٬اون قدر به بن بست ها و به باغ های بی انتها و به هزار توهای پیچ در پیچ میره ٬اون قدر به اوج آسمون و قعر زمین میره و میاد تا بالاخره راه خونه اش رو پیدا می کنه و بالا خره به خونه اش میرسه! 

 

متن از من 

  

ادامه مطلب ...

سال های عمر

هنوز هم نمی‌دانم هر سال که می‌گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود!                                                                         

 

    گاندی