خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

شکست غرور

ما دو تن مغرور  

هر دو از هم دور 

 

وای در من تاب دوری نیست 

ای خیالت خاطر من را نوازش بار 

بیش از این در من صبوری نیست 

 

بی تو من تنهای تنهایم 

من به دیدار تو می آیم 

 

 

حمید مصدق 

*********************** 

 

یه سی دی از دوستم گرفتم! 

نوحه های قدیمی ! 

بوی سیب رو از اولشم خیلی دوست داشتم! 

ولی گیرم نمیومد! 

حالا این تو هست! 

آهنگ اولی های بنیامینم که واسه امام حسین خونده هم هست!

مترسک

می دونی مترسک به کلاغ چی گفت؟ 

گفت: هر چقدر می خوای نوکم بزن! 

اما تنهام نذار!

دوچرخه ی دوستی

چقدر سفت شده  

پدال دوچرخه ی دوستی دونفره ی مان! 

یا من خسته ام... 

یا شیب زیاد شده... 

شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی!

این جا و آن جا

وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند ؟

زندگی یا مرگ٬ بعد از ما چه فرقی می کند ؟

 

ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب 

وقت مردن٬ ساحل و دریا چه فرقی می کند؟ 

 

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست  

جای ما این جاست یا آنجا چه فرقی می کند؟ 

 

یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد 

تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟ 

 

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست  

خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند ؟

 

مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام 

ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند ؟

 

فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت 

بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند؟ 

 

 

 فاضل نظری (کتاب آن ها )

خطاب

وفا» را از سگ باید یاد گرفت، 

«نجابت» را از اسب 

،«غیرت» را از خروس، 

«عشق و تعهد» را از قو. 

 آن‌وقت این بشر احمق 

 وقتی می‌خواهد به کسی توهین کند  

او را «حیوان» خطاب می‌کند!

تو اگر می دانی

تو اگر می دانی که منم خاطر خواه دوست
پس نباید که بیایی سر هر کوچه ی دل 

 که اعتماد است فقط 

مایه ی شادی دل 

 

                                                       سعیده

وقتی که خانه نیستم

وقتی که خانه نیستم  

کلید را دم پله ی اول  

زیر همان گلدان سفالی همیشگی می گذارم 

رویایت اگر بیاید 

پشت در نمی ماند!

چون دخلت نیست

چون دخلت نیست ٬ خرج آهسته تر کن                       که می گویند ملاحان سرودی 

 

اگر باران به کوهستان نبارد                                  به سالی دجله گردد٬ خشک رودی 

 

                                                         

                                                                   باب هفتم گستان سعدی ٬ در تاثیر تربیت

اگر....

اگر صد نا پسند آمد ز درویش 

رفیقانش یکی از صد ندانند 

 

وگر یک بذله گوید پادشاهی 

از اقلیمی به اقلیمی رسانند 

 

 

                                                  سعدی(باب هفتم گلستان ٬در تاثیر تربیت)

دلم می خواهد...

دلم می خواهد نامه ای بنویسم.... 

تمبر و پاکت هم هست! 

فقط... 

کاش کسی در جایی منتظرم بود...! 

 

 +-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

 

 

 پروانه نمی دانست پروانه است ! 

 پرواز کرد و رفت!