خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

مهمان مهتاب

مکن خورشید را مهمان مهتاب 

 

که با هم درنسازد آتش و آب 

                                           بیدل دهلوی 

 

 

 

اسم کتاب:مهمان مهتاب 

 

نویسنده:فرهاد حسن زاده 

 

نشر:افق 

 

تعداد صفحه:۴۱۴ 

 

قیمت:۶۰۰۰ تومان 

  

 موضوع:درباره دوبرادر دوقلو است که زمان جنگ مجبور میشن از هم جدا بشن و ...

متن کتاب:

هرچه کرد نتوانست شیشه مینی‌بوس را بدهد عقب. هوا گرم و خفه بود. سرش را برد نزدیک زحل، که خودش را باد می‌زد. بادبزنی که یادگار فاضل بود، از چوب‌های بستنی. به چهره‌ی درهم زحل نگاه کرد که حالت قهر به خود گرفته بود. زحل بی‌نگاه به او گفت: «چه‌جور جاییه، کامی؟»

کامل هم نگاهش نکرد: «کجا چه‌جور جاییه؟»

«ویش! همین خراب شده‌ای که داریم می‌ریم. شهرک آبشار.»

«تو ائی‌قدر تلخی که با یه بشکه عسل هم نمی‌شه خوردت. اخلاقته خوب کن تا بگم.»

زحل رویش را برگرداند:‌ « برو بمیر! می‌خوام صد سال سیاه نگی.»

عمه زبیده و عزیز صندلی جلو بودند. عزیز خیابان و ماشین‌هایش را نگاه می‌کرد. عمه زبیده برگشت و نگاهشان کرد. خال سبز بین دو ابرویش از رنگ و رو افتاده بود: «شما دو تا چه‌تونه؟»

«هیچ.»

صدایش بلند شده بود.

قدم‌خیر از پشت سرشان گفت: «سر به سرش نذار، کامل! آدم باش!»

«کاریش ندارم. دلش از جای دیگه پره، عقدشه سرِ مو خالی می‌کنه.»

دلش نمی‌آمد اذیتش کند. سر تهران رفتن با رحمان حرفش شده بود. فکر کرد حق دارد با خودش و با زمین و زمان قهر باشد. خودش که پاک ناامید شده بود. سرش را برد جلو: «ناراحت نباش! حالا می‌ریم می‌بینی. یه جاییه قیامت و مصیبت. یه طرفش کوهه. یه طرفش باغ و کوچه باغ. پر از ساختمون چهار طبقة سیمانی. هفت تاش مثل مو کامل و خوشگله. بقیه‌ش هم نصفه کاره‌ن. توی کاملها و خوشگل‌هاش آدم حسابی‌ها زندگی می‌کنن، مثل امیرعلی. تو نصفه کاره‌هاش هم ما باید کَپة مرگمونه بذاریم. بی‌چک و چونه.»  

                      *¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤*¤* 

 

امروز دختر عمه ام یه دختر کوچولوی خوشگل به دنیا آورد.اسمشم گذاشت بهار.!

هفته ی پیشم زن پسر عموم یه پسر به دنیا آورد .اسمشو گذاشتن :شهاب!

 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
خمار(محسن) شنبه 6 تیر 1388 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.tavahomezharf.blogfa.com

انتظارها به سر آمد خمار آپید !!!!!!
کنکور و توهماتش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد