-
اشک
پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390 13:51
اشک را گویم چرا می ریزی ای دیوانه؟ گفت: روزن امیدی از این گوشه پیدا کرده ام سال تموم شد...... بچه های سوم انسانی مون که روز آخر هر وخ دیدمشون داشتن گریه می کردن! ینی ما ها سال دیگه این موقع چیکار می کنیم؟؟؟؟؟ یکی از عزیزام برای دومین بار توی این۵-۶ ماه بچش افتاد و مجبور شد باری دومین بار واسه ی یه بچه ی یکی دو ماهه...
-
دنیای کار!
شنبه 24 اردیبهشت 1390 18:46
تازگیا از دختر یکی از دوستام پرسیدم که وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟نگاهم کرد وگفت که میخواد رئیس جمهور بشه. دوباره پرسیدم که اگه رئیس جمهوربشی اولین کاری که دوست داری انجام بدی چیه؟ جواب داد:به مردم گرسنه وبی خانمان کمک میکنه. بهش گفتم :نمیتونی منتظر بمونی که وقتی رئیس جمهور شدی این کارروانجام بدی،میتونی ازفردا...
-
منم که امشب...
شنبه 24 اردیبهشت 1390 17:06
منم که امشب از عشقت٬ به کوچه پیوستم منم که گیج و پریشان و عاشق و مستم همیشه مقصد چشمم نگاه چهره ی توست به آسمان وجودت ستاره ای هستم ببین سبب ز چه شد با گذشت ثانیه ای من چو سنگ مقاوم ٬چو آب بشکستم پر از تلاطم مرگم درون سینه ی خویش که گویی از بر آبی به آتشی جستم تو را به عهد لطیفم قسم بگو بگو آیا که جز تو با کس دیگر هم...
-
امسال هم داره تموم میشه!
جمعه 23 اردیبهشت 1390 12:30
امسال هم تمام شد نفهمیدم که چه شد؟!!؟ که بودم!؟!؟! کجا بودم؟!؟!؟ و یا چه کردم!؟!؟ اصلا نمی دانم واقعا بودم یا نه؟! ولی می شنیدم که کسی در دوردست ها صدایم می کرد.....
-
برگشتم!
جمعه 19 فروردین 1390 20:04
یه جمله ی قصار از خودم: از قدیم میگن: ندونستن عیب نیست نپرسیدن عیبه! من در تایید حرف قدما میگم: پس هر وخ سر امتحان یه چیزی رو نمی دونستی خجالت نکش! از بغل دستیت بپرس !!!!! +ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بالاخره من برگشتم!
-
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم!
چهارشنبه 17 فروردین 1390 16:57
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد بر چینم الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم حافظ +~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+~+ پ.ن۱:سلااااااااااااااااااااااام! پ.ن۲:من برگشتم! پ.ن۳:جای همه خالی بود! پ.ن۴: رفته بودم مالزی و سنگاپور! پ.ن۵:اگه وخ کنم خاطره...
-
تا حالا قات زدی؟؟؟
چهارشنبه 3 فروردین 1390 14:32
اصطلاح `قات زدن` امروزه و به ویژه در گفتار نسل جوان به معنای `قاطی کردن` یا `از خود بیخود شدن` به کار می رورد. اما آیا می دانید ریشه این اصطلاح چیست؟ قات گیاه گلداری است که بومی بخش گرمسیری شرق آفریقا و شبه جزیره عربستان می باشد. قات از سال 1973 توسط سازمان جهانی بهداشت نوعی ماده مخدر محسوب شده و در منطقه صعده کشور...
-
هفت سین خانم ها
یکشنبه 29 اسفند 1389 10:28
خانمــی با همســــــرش گفــت اینچنیـــــن : کای وجــــــودت مــــایه ی فخـــــر زمیــــــن ! ای که هستـــی همســـری بس ایــــده آل ! خواهشــــی دارم .. مکُــــن قال و مقـــــال ! هفــــت سیـــــن تازه ای خواهــــــم ز تـــــو غیـــــــر خرج عیـــــد و ... غیــــر از رختِ نو "سین" یک ، سیّاره ای ، نامــــش...
-
کوزه
جمعه 27 اسفند 1389 16:09
این کوزه چو من عا شق زاری بوده است واندر طلب روی نگاری بوده است این دسته که در گردن او می بینی دستی است که در گردن یاری بوده است خیام
-
الهی
جمعه 27 اسفند 1389 12:31
الهی گفتی بکن و نگذاشتی و گفتی مکن و بر آن داشتی! الهی آنچه در دست من است ندانم تا روزی کیست و آنچه روزی من است ندانم تا دست کیست! خواجه عبدالله انصاری ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ـ~ دیروز رفتم اخراجی ها ۳ رو دیدم! محشر بود! (اما داستانشو کامل نمی گم که مزش نره!) ینی یه چیزی میگم یه چیزی می شنوینا! مخصوصا به درد جوونا و...
-
خواب چهل ساله!
سهشنبه 24 اسفند 1389 19:01
از خواب چهل ساله ی خود پا شده ام گم بوده ام و دوباره پیدا شده ام ای حس شکوهمند غمگین و شگفت امروز چقدر با تو زیبا شد ام! قیصر امین پور ۴ شنبه سوری تون مبارک!!!
-
ترانه ی بارانی
شنبه 21 اسفند 1389 18:14
سر زده به دل دوباره غم کودکانه ای آهسته می ترواد از این غم ترانه ای باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست دارم هوای گریه خدا بهانه ای! قیصر امین پور
-
چقدر زود
پنجشنبه 19 اسفند 1389 17:45
چقدر واقعه زود اتفاق می افتاد بلند بالایان مگر چه می دیدند که روز واقعه در مرگ دوست خندیدند چگونه سرو کهن در میان باغ شکست چگونه خون به دل باغبان باغ افتاد و باغ باغ پر از گل در آن بهار چه شد؟ در آن شب بیداد کدام واقعه در امتداد تکوین بود که باغ زمزمه ی عاشقانه برد از یاد ببین٬ ببین گل سرخی میان باغ شکفت به دست خصم...
-
عاشق شده بود!
پنجشنبه 19 اسفند 1389 17:39
دیدی غزلی سرود؟ عاشق شده بود انگار خودش نبود عاشق شده بود افتاد شکست زیر باران پوسید آدم که نکشته بود عاشق شده بود! ********************************** این شعرو معلم المپیاد ادبیمون واسه بچه هامون فرستاده بود! نمی دونم شاعرش خودشونن یا یکی دیگه! فقط خیلی این شعرو دوست دارم! بالای تخته ی کلاس نوشتیم: ۷ روز مانده تا...
-
شاید این اتفاق هم روزی٬ ناگهان برای من افتاد!
جمعه 13 اسفند 1389 12:01
شعر دو کاج این شعر بسیار خواندنی سروده آقای محبت و از کتاب چهارم دبستان است. در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست میدیدند یکی از روزهای سرد پاییزی زیر رگبار و تازیانه باد یکی از کاجها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد گفت ای آشنا ببخش مرا خوب درحال من تامل کن ریشه...
-
فواره های فرود
جمعه 13 اسفند 1389 11:54
چه جای شکوه اگر زخم آتشین خوردم که هرچه بود ز مار در آستین خورم فقط به خیزش فواره ها نظر کردم فرود آب ندیدم! فریب از این خوردم مرا نه دشمن شیطانی ام به خاک افکند که تیر وسوسه از یار در کمین خوردم ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه من از بهشت میوه مگر با یقین خوردم ! قفس گشودی ام و اختیار بخشیدی همین که از قفست پر زدم ٬...
-
سیب سرخ
جمعه 13 اسفند 1389 11:42
با هر بهانه و هوسی عاشقت شده است فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده ست چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود گیرم که برکه ای٬ نفسی عاشقت شده ست ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست پر می کشی و وای به حال پرنده ای کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده ست آیینه ای و آه که هرگز برای تو فرقی نمی کند چه کسی عاشقت...
-
شکست غرور
جمعه 13 اسفند 1389 11:36
ما دو تن مغرور هر دو از هم دور وای در من تاب دوری نیست ای خیالت خاطر من را نوازش بار بیش از این در من صبوری نیست بی تو من تنهای تنهایم من به دیدار تو می آیم حمید مصدق *********************** یه سی دی از دوستم گرفتم! نوحه های قدیمی ! بوی سیب رو از اولشم خیلی دوست داشتم! ولی گیرم نمیومد! حالا این تو هست! آهنگ اولی های...
-
مترسک
سهشنبه 10 اسفند 1389 17:50
می دونی مترسک به کلاغ چی گفت؟ گفت: هر چقدر می خوای نوکم بزن! اما تنهام نذار!
-
دوچرخه ی دوستی
سهشنبه 10 اسفند 1389 17:48
چقدر سفت شده پدال دوچرخه ی دوستی دونفره ی مان! یا من خسته ام... یا شیب زیاد شده... شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی!
-
این جا و آن جا
دوشنبه 9 اسفند 1389 15:55
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند ؟ زندگی یا مرگ٬ بعد از ما چه فرقی می کند ؟ ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب وقت مردن٬ ساحل و دریا چه فرقی می کند؟ سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست جای ما این جاست یا آنجا چه فرقی می کند؟ یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟ هیچ کس هم صحبت تنهایی...
-
خطاب
یکشنبه 8 اسفند 1389 16:41
وفا» را از سگ باید یاد گرفت، «نجابت» را از اسب ،«غیرت» را از خروس، «عشق و تعهد» را از قو. آنوقت این بشر احمق وقتی میخواهد به کسی توهین کند او را «حیوان» خطاب میکند!
-
تو اگر می دانی
جمعه 6 اسفند 1389 17:37
تو اگر می دانی که منم خاطر خواه دوست پس نباید که بیایی سر هر کوچه ی دل که اعتماد است فقط مایه ی شادی دل سعیده
-
وقتی که خانه نیستم
جمعه 6 اسفند 1389 15:02
وقتی که خانه نیستم کلید را دم پله ی اول زیر همان گلدان سفالی همیشگی می گذارم رویایت اگر بیاید پشت در نمی ماند!
-
چون دخلت نیست
جمعه 6 اسفند 1389 12:38
چون دخلت نیست ٬ خرج آهسته تر کن که می گویند ملاحان سرودی اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد٬ خشک رودی باب هفتم گستان سعدی ٬ در تاثیر تربیت
-
اگر....
جمعه 6 اسفند 1389 12:33
اگر صد نا پسند آمد ز درویش رفیقانش یکی از صد ندانند وگر یک بذله گوید پادشاهی از اقلیمی به اقلیمی رسانند سعدی(باب هفتم گلستان ٬در تاثیر تربیت)
-
دلم می خواهد...
یکشنبه 1 اسفند 1389 18:17
دلم می خواهد نامه ای بنویسم.... تمبر و پاکت هم هست! فقط... کاش کسی در جایی منتظرم بود...! +-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+ پروانه نمی دانست پروانه است ! پرواز کرد و رفت!
-
مار ها....
یکشنبه 1 اسفند 1389 18:14
آدمیان همه مار بر دوش دارند.... گاه از شانه هایشان سر بیرون می کشد.... شاید از سر هایشان و شاید از سینه هایشان! مگر این که فریدون باشی یا کاوه و یا آشپزی که از دو قربانی یکی را فراری می داد...! ~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~ پ.ن۱: این مال بروشور همون نمایش ضحاک بچه هاست! پ.ن۲: این چن وقتی که نبودم به خاطر قعطیه...
-
می گن مردا جنبه ندارن یعنی این
پنجشنبه 21 بهمن 1389 15:22
مردی کت و شلواری با کرواتی زیبا ٬ قصد طلاق دادن زنش رو داشت. دوستش علت را جویا شد و مرد پاسخ داد: این زن از روز اول همیشه می خواست منو عوض کنه! منو وادار کرد سیگار و مشروب رو ترک کنم ...طرز لباس پوشیدنم رو عوض کرد٬ و کاری کرد تا دیگه قمار بازی نکنم ٬ و همچنین در سهام سرمایه گذاری کنم و حتی منو عادت داده که به موسیقی...
-
من چنانستم که بنشستم...
جمعه 15 بهمن 1389 18:53
من چنانستم ٬ که بنشستم و دیدستم ٬ که در دور دستان می روی به همراه یک اسب سیاه بادپا و می تازی و می روی از پیش این دو چشم اشک بارم من چنانستم که بنشستم و دیدستم که در راه دراز و بی چراغی میدوی تو هم چنان بادی هم چنان تیری که گشته است رها از چله ی کمانی بی پهنا و میرسی در انتها به باغ سبز و روشن و پر نور و آوایی که می...