-
هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389 18:21
فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه سالمی یا مریضی. اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده که نگرانش باشی؛ اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه دست آخر خوب می شی یا می میری. اگه خوب شدی که دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه؛ اما اگه بمیری، دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه به بهشت بری یا به...
-
جعبه ای از لبخند
جمعه 27 فروردین 1389 11:22
با توام ٬ با تو خدا یک کمی معجزه کن چندتا دوست برایم بفرست پاکتی از نامه جعبه ای از لبخند نامه ای هم بفرست * کوچه های دل من باز خلوت شده است قبل از اینکه برسم دوستی را بردند یک نفر گفت به من باز دیر آمدهای دوست قسمت شده است * با توام٬با تو خدا یک دل قلابی یک دل خیلی بد چقدر می ارزد؟ من که هر جا رفتم جار زدم: شده این...
-
انواع حرف ها + مکه
سهشنبه 17 فروردین 1389 17:54
بعضی از حرف ها را نمی شود قیمت گذاشت ٬ بعضی از حرف ها حرف اضافه است ٬ بعضی از حرف ها با سکوت ادا می شود ٬ بعضی از حرف ها را باید از نا محرم پوشاند ٬ بعضی از حرف ها به گوینده اش آبرو می دهد ٬ بعضی از حرف ها را باید یک بار گفت ٬بعضی از حرف ها را باید تکرار کرد ٬ بعضی از حرف ها را باید بایگانی کرد و بعضی از حرف ها مسموم...
-
صدای پای آب و عید
شنبه 29 اسفند 1388 15:24
زندگی ((مجذور)) آینه است زندگی گل به ((توان)) ابدیت زندگی ((ضرب)) زمین در ضربان دل ما، زندگی ((هندسه)) ی ساده و یکسان نفها ست. هر کجا هستم ،باشم آسمان مال من است پنجره، فکر،هوا ، عشق،زمین مال من است . چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟ من نمی دانم که چرا می گویند:اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست. و چرا در...
-
شعر
جمعه 21 اسفند 1388 15:07
یار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت وان چه دستم بو که دستمبو به دستمبوی دست او گرفت ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ صد نامه نوشتیم و جوابی نگرفتیم این هم که جوابی نگرفتیم جواب است ۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ در این دنیا کسی بی غم نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد...
-
قصهی عجیبی است...
جمعه 14 اسفند 1388 11:46
قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما کسی رو دوست داریم که از ما فرار می کنه و از کسی که به ما عشق می ورزه دوری میکنیم ... قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما برای کسی که نمی بینیم گریه می کنیم ولی کسی را که می بینیم به گریه می اندازیم... قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما عاشق اونایی هستیم که هیچ احساسی نسبت به ما ندارند...
-
جمله
جمعه 7 اسفند 1388 11:57
به آنچه فکر می کنی بیاندیش ۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱!۱! مهربانی را اگر قسمت کنیم من یقین دارم به ما هم میرسد دستهامان را اگر بالا بریم مطمئنم تا خدا هم می رسد =+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+= تلاش برای فراموش کردن کسی که دوستش می داری ، درست مثل این می مونه که کسی رو که تا حالا ندیدی بخوای به خاطر بیاری ، امکان...
-
جمله +اردو
جمعه 23 بهمن 1388 17:49
زیبا ترین خط منحنی زندگی لبخند یک دوسته وقتی که می فهمه به یادشی =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-= زمانه بیرحم ترین معلم است! زیرا اول امتحان می گیرد بعد درس می دهد =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-= اگه یه قلم بهت بدن و بگن رو پیشونی هر کس یه جمله بنویسی و بدونی که اون جمله هیچ وقت پاک نمیشه٬ رو پیشونیه من چی می...
-
بهاران + خدا
پنجشنبه 15 بهمن 1388 17:52
حالیا معجزهی باران را باور کن و سخاوت را در چشم چمنزار ببین و محبت را در روح نسیم که در این کوچهی تنگ با همین دست تهی روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد خاک جان یافته است تو چرا سنگ شدی توچرا این همه دلتنگ شدی باز کن پنجره را و بهاران را باور کن فریدون مشیری اعصاب نمونده کارام قاطیه حالم بده هیچ کس نیست در کنارم اما...
-
باز باران+کارنامه
چهارشنبه 7 بهمن 1388 18:55
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه یادم آرد کربلا را دشت پر شور و نوا را گردش یک ظهر غمگین گرم و خونین لرزش طفلان نالان زیر تیغ و نیزه ها را باز باران با صدای گریه های کودکانه از فراز گونه های زرد و عطشان با گوهر های فراوان می چکد از چشم طفلان پریشان پشت نخلستان نشسته رود پر پیچ و خمی در حسرت لب های ساقی چشم در...
-
پروردگارا
جمعه 25 دی 1388 18:09
پروردگارا دعایم به درگاه تو این است: بی نوایی و تنگ چشمی را از دلم ریشه کن ساز و از بیخ و بن برکن؛ اندکی نیرویم بخش تا توانم بار شادی ها و غم ها را تحمل کنم . نیرویی به من ارزانی فرما تا عشق خود را در خدمت و کمک ٬ ثمر بخش سازم توانی به من عطا فرما که هیچ گاه چیزی از بی نوایی نستانم و در برابر گستاخ و مغرور ٬زانوی...
-
مرگ
شنبه 19 دی 1388 12:48
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهند رسید روزی از این تلخ و شیرین روز ها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها و دیروز ها دیدگانم همچو دالان های نور گونه هایم همچو مرمر های سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم...
-
جمله
پنجشنبه 17 دی 1388 13:25
گفتی؛ باور کردم ٬ اصرار کردی شک کردم٬ قسم خوردی گفتم دروغه!! ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ آنگاه که زبان دلم نمی فهمی٬ به چشمانم بنگر ٬شاید بهترین گواه من باشند! ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ آنگاه که باورم نکردی قلبم شکست ٬حال هر تکه اش جداگانه تو را دوست دارد!...
-
رویای سپید و...
شنبه 12 دی 1388 12:49
وقتی گل یادت تو دشت خیالم رویید و نپرسید روزگار و حالم وقتی بوی عشقت پیچید توی خوابم یه رویای شیرین اومد به سراغم بودی یار خورشید پی تو دویدم عکستو تو دشت آلاله ها دیدم از باغ نگاه تو غنچه ای چیدم رنگ آسمونو تو چشم تو دیدم ایران رویای سپید من تو ای عشق و امید من هوای تو دارم طاقت ندارم رویای سپید من تو ای عشق و امید...
-
تکه هایی از صدای پای آب
چهارشنبه 9 دی 1388 16:23
و نترسیم از مرگ مرگ پایان کبوتر نیست مرگ وارونه یک زنجره نیست مرگ در ذهن اقاقی جاریست مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید مرگ با خوشهی انگور میاید به دهان مرگ در هنجرهی سرخ-گلو می خواند مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است مرگ گاهی ریحان می چیند مرگ گاهی ودکا می نوشد گاه در سایه...
-
پرسشنامه شخصی
دوشنبه 30 آذر 1388 18:42
امروز یه پرسشنامه گذاشتم از دوستامم می خوام که بهش جواب بدن: ۱.بچه چندم خونواده ای؟ دوم و آخر ۲.چن تا آبجی داری؟ یک دونه ۳.چن تا داداش داری؟ هیچی ۴.بهترین معلم های دبستانت کیا بودن؟ خانم های حاج شریف٬ اسدی٬ پازوکی ۵.بهترین معلم های راهنماییت کیا بودن؟ لولاور٬عسگری٬تنیده ور ۶.بهترین معلم های دبیرستانت کیا بودن؟ پیشگر...
-
عینک
پنجشنبه 26 آذر 1388 17:23
ای روز شتاب کن.ای شب چه صبور و پر طاقت هستی٬پس کی می خواهی به آخر برسی؟ تا کی اسیر این تیرگی باشم؟ کی این تاریکی دست از گریبانم بر خواهد داشت؟ ای غم و اندوه یا رهایم کنید یا جانم را بگیرید. خداوندا٬خلاصم کن! نه ذره ذره ٬یک باره خلاصم کن ٬از دست خودم خلاصم کن....
-
جمله
پنجشنبه 19 آذر 1388 17:05
اون قدر دل اتم پر بود که وقتی شکافتنش دنیایی لرزید دل من نیز پر بود وقتی شکست ولی سکوتی کرد که یه دنیا می ارزید =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-= گنجشک به خدا گفت:لانه ی کوچکی دارم، آرامگاه خستگیم و سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت ، کجای دنیای تو را گرفته بود؟ خدا پاسخ داد :ماری در راه...
-
رباعیات خیام
جمعه 13 آذر 1388 15:55
در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش ٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫ زان باده که عمر زا حیات دگر است پر کن قدحی کر چه تورا دردسر است برنه به کفم که کار عالم سمر است بشتاب که عمر هردمی در گذر است...
-
قیصر امین پور
جمعه 6 آذر 1388 15:19
حرف های ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی وقت رفتن است... باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه با خبر شوی لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود... ۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸۷۸ آواز عاشقانهی ما در گلو شکست حق با سکوت بود٬ صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها...
-
راز
پنجشنبه 28 آبان 1388 17:34
اسم کتاب: راز نویسنده:راندا برن وظیفه ی ما به عنوان انسان این است که به افکار مربوط به آنچه می خواهیم بچسبیم ،آن را در ذهنمان کاملا مجسم کنیم،و از آنجا شروع به احضار یکی از بزرگترین قانون های کائنات ،یعنی قانون جذب کنیم تو به همان چیزی که بیشتر در فکرش هستی ،تبدیل می شوی و در عین حال هر آنچه را بیشتر در فکرش هستی ،جذب...
-
قصه های عجیب
شنبه 23 آبان 1388 20:05
اسم کتاب: قصه های عجیب گردآوری:هلن کرسول ترجمه:امیر مهدی حقیقت نشر ماهی تعداد صفحه:۱۳۵ قیمت:۱۴۰۰ تومان ******************************************** --------------------------------- دینو بوتزاتی کت جادویی من همیشه از شیک پوشی و خوش لباسی لذت می برم.با این حال معمولا به لباس های اطرافیانم چندان توجهی ندارم. ولی یک شب...
-
جمله
جمعه 15 آبان 1388 15:21
*توبه کردم که دگر می نخورم به جز امشب و فرداشب و شب های دگر* ********************************* *درد بی دردی علاجش آتش است* ********************************* *خواست خدا ٬زبان بنده است در زیر باران* ****************************************************** پ.ن۱:یه شنبه زن پسر عموم یه پسر به دنیا آورد اسمشو گذاشتن مهدیار!...
-
نمی خواهم بمیرم
چهارشنبه 6 آبان 1388 10:38
نمی خواهم بمیرم ٬با که باید گفت؟ کجا باید صدا سر داد؟ در زیر کدامین آسمان٬ روی کرامین کوه؟ . . . . نمی خواهم بمیرم تا محبت را به انسان ها بیاموزم بمانم تا عدالت را بر افرازم٬بیفروزم خرد را٬ مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم به پیش پای فردا های بهتر گل بر افشانم چه فردایی ٬ چه دنیایی! جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و...
-
خاطره
جمعه 1 آبان 1388 17:41
فقط یک عکس می ماند فقط یک یاد می ماند ز بودن ها فقط یک روز می بینی که او رفته فقط بر روی کاغذ نقش خطش را تو می خوانی فقط بر روی قابی جای پایش را تو می بینی به هر جا بنگری او را نمی بینی به جز یک عکس و یک نام و تنها خاطره می ماند و بس از ساره جونم
-
مردم
جمعه 1 آبان 1388 17:31
امروز می خوام از وضع های مردم تهران بنویسم: ۱.دختری رو دیدم که مانتوی صورتیه اول دبستان تنش بود ٬ دست مامانش رو گرفته بود و یه کیف چرخدار رو کولش بود .داشت مخ مامانش رو می خورد. ۲. دختری رو دیدم که مانتوی سبز کدر اول دبستان تنش بود و یه دسته فال دستش و سر یه چار راه نشسته بود. کار نمی کرد .با صورتی غمگین تو فکر بود....
-
واقعیت تلخ
پنجشنبه 23 مهر 1388 19:06
درست همون روز بود که طولانی ترین روز ها بود.همون که همه جشن میگیرن .همون که همه می رفتن خونهی بزرگترا... . اما ما.... اما ما یه سالی بود که نمی تونستیم صدای بزرگ ترینمون رو بشنویم٬ از پیشمون نرقته بود اما ... مثل این بود که اینجا نیست.نه می تونست تکون بخوره ٬نه می تونست حرف بزنه٬ نه چیزی بخوره و نه حتی میشد بهش سرم...
-
واسه کی؟واسه چی؟
پنجشنبه 23 مهر 1388 17:38
ای دل بی قرار من واسه کی گریه می کنی؟ واسه چی گریه می کنی؟ واسه اون که تنهات می ذاره و دیگر هیچ کاری باهات نداره! ××××××××××××××××××××××××××× عشق چیزی نیست ٬جز بارانی از غم پشت یک لبخند!
-
روی تخته سیاه جهان ٬با گچ نور بنویس
دوشنبه 20 مهر 1388 16:01
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما *********************************** اسم کتاب: روی تخته سیاه جهان ٬ با گچ نور بنویس نویسنده: عرفان نظر آهاری انتشارات: نور ونار قیمت: ۲۲۰۰ تومان تعداد صفحه:۵۰ پرنده ماهی آن پرنده عاشق است عاشق ستاره ماهی ای که مثل یک نگین نقره ای روی دست آب برق...
-
نشانی
پنجشنبه 16 مهر 1388 18:36
خانهی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار. آسمان مکثی کرد. رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید. و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: نرسیده به درخت٬ کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است و در آن عشق به اندازهی پر های صداقت آبی است. می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ٬ سر بدر می آرد٬ دو قدم مانده...