خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

خر صورتی

اگر چیزی را که لازم نداری بخری ٬به زودی آنچه را که لازم داری می فروشی*بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا*

بازی زندگی

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است .
قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید
جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند.
پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین ، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد ،
اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند.

او در ادامه میگوید :
آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از
 خانواده  ،  سلامتی  ،  دوستان  و  روح خودتان

و توپ لاستیکی همان
 کارتان  است.

سوالهای من

چرا  مردم با یه آدم معروف دوست می شن؟ 

چرا وقتی با یه آدم معروف یا مشهور دوست میشن احساس غرور می کنن؟
چرا مردم فکر می کنن آدم های مشهور یه فرقی با بقیه دارن؟ 

چرا وقتی یه بحثی میشه (راجب یه آدم مشهور)همه سعی در اظهار فضل دارن و اگه کسی با اون فرد حرف زده باشه خیلی بزرگ نشون داده میشه؟ 

چرا ما همیشه دلمون می خواد توی مسابقات شرکت کنیم ؟ 

چرا وقتی میریم توی مسابقه ها همیشه دوست داریم مقام اول رو بیاریم؟ 

چرا وقتی یه عالمه مدال و کاپ و .... داریم فکر می کنیم یه آدم بزرگی شدیم؟ 

چرا بچه ها بعضی معلما رو با اینکه خیلی جدی هستن بیشتر از بعضی از معلم های شوخ دوست دارن؟ 

چرا مردم می ترسن که سوالاتشونو از نزدیکانشون بپرسن؟ 

چرا بعضی وقتا درباره ی مهم ترین مسائل زندگی با کسایی مشورت می کنیم که ربطی به این موضوع ندارن یا اصلا چیزی راجبش نمی دونن؟؟؟

فدا

سر فدای دوست کردن نزد ما دشوار نیست 

 

لیک این ناقابل ها قابل گفتار نیست 

 

ترین های استخر در جهان

 استخر سان آلفونسو دل مارس در آلگروبو ، شیلی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ادامه مطلب ...

مجادله

حافظ:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را

صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

محمد عیادزاده:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟ 

 

علی اکبر( وبلاگ همشهری جوان) 

اگر آن ترک شیرازی بدست ارد دل ما را
همین حالا همین حالا , بگیرم دست بالا را
همین را میتوانم کرد , به عشق خال هندویش
نه چون حافظ ندارم من سمرقند و بخارا را

نقطه

 

چو محرم شدی غافل از خود مباش  

 

که محرم به یک نقطه مجرم شود 

 

 *******************

 

 

نظر یکی از خوانندگان وبلاگ(باهری): چقدر مرز میان عزت وذلت باریک است! 

 که محرم به یک نقطه مجرم شود

 

فکر کن به خودت

فکر کن به خودت که چگونه به هر چه که فکر می کنی خودت به آن اعتقاد داری٬ عمل نمی کنی!!!؟؟؟ 

فکر کن به خودت ٬ فکر کن که چگونه ذهنت یاری می کند تو را تا از پس به یاد آوردن تمام دوستان کودکیت به راحتی بر بیایی! 

و چگونه است که تو٬ هم از گل سرخ و دریا خوشت میاید و هم از تیر و تفنگ و صحنه های کشت و کشتار!!! 

چگونه که دو تفکر کاملا متفاوت و نامحدود در یک ذهن محدود جای گیرد؟؟ 

و فکر کن٬ فکر کن به خودت که اگر نبودی آیا دنیا چنین بود ؟؟ 

و یا اگر چنین نبودی دنیا برایت این بود ؟؟!! 

فکر کن به خودت !  

فکر کن که اگر این پدر و مادر را نداشتی تو الان در کجا بودی؟ 

یا اگر آن ها تو را نداشتند الان کجا بودند؟ 

فکر کن که اگر این ها را نمی شنیدی باز هم زندگی را همین گونه ادامه می دادی؟ 

و یا اگر زندگیت را تغییر می دادی باز هم این را می شنیدی؟ 

آری ٬ حال خوب فکر کن به خودت!!! 

 

سعیده

چه وقتی راحت میشم؟

واقعا کی قراره که ما راحت بشیم؟؟؟ 

  

 

های پرشین دات کام

شعر

دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت
                                                     کــی شــود پیــش قدمـهای تو اسفـند شـوم