ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند ؟
زندگی یا مرگ٬ بعد از ما چه فرقی می کند ؟
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن٬ ساحل و دریا چه فرقی می کند؟
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما این جاست یا آنجا چه فرقی می کند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند ؟
مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند ؟
فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند؟
فاضل نظری (کتاب آن ها )
وفا» را از سگ باید یاد گرفت،
«نجابت» را از اسب
،«غیرت» را از خروس،
«عشق و تعهد» را از قو.
آنوقت این بشر احمق
وقتی میخواهد به کسی توهین کند
او را «حیوان» خطاب میکند!
تو اگر می دانی که منم خاطر خواه دوست
پس نباید که بیایی سر هر کوچه ی دل
که اعتماد است فقط
مایه ی شادی دل
سعیده
وقتی که خانه نیستم
کلید را دم پله ی اول
زیر همان گلدان سفالی همیشگی می گذارم
رویایت اگر بیاید
پشت در نمی ماند!
چون دخلت نیست ٬ خرج آهسته تر کن که می گویند ملاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد٬ خشک رودی
باب هفتم گستان سعدی ٬ در تاثیر تربیت
اگر صد نا پسند آمد ز درویش
رفیقانش یکی از صد ندانند
وگر یک بذله گوید پادشاهی
از اقلیمی به اقلیمی رسانند
سعدی(باب هفتم گلستان ٬در تاثیر تربیت)
دلم می خواهد نامه ای بنویسم....
تمبر و پاکت هم هست!
فقط...
کاش کسی در جایی منتظرم بود...!
+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+
پروانه نمی دانست پروانه است !
پرواز کرد و رفت!
آدمیان همه مار بر دوش دارند....
گاه از شانه هایشان سر بیرون می کشد....
شاید از سر هایشان و شاید از سینه هایشان!
مگر این که فریدون باشی یا کاوه و یا آشپزی که از دو قربانی یکی را فراری می داد...!
~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~
پ.ن۱: این مال بروشور همون نمایش ضحاک بچه هاست!
پ.ن۲: این چن وقتی که نبودم به خاطر قعطیه اینترنتم بود!
پ.ن۳: حالام که اومدم با دایل آپ اومدم!
پ.ن۴: تازگیا به فیلما و آهنگای کره ای علاقه مند شدم!
پ.ن۵: به جز فیلمایی که تلویزیون نشون میده ! تا الان تو زیبایی و پسران فراتر از گل رو هم خودم دیدم!
پ.ن۶: همه ی آهنگاشونو حفظ کردم! واقعا شعراش قشنگن! و البته داستان فیلماش!
پ.ن۷: با ۷ تای دیگه از بچه های کلاس قرار گذاشته بودیم واسه سپندارمزگان واسه هم کادو بگیریم!
پ.ن۸: اونو که یادمون رفت !
پ.ن۹: ولی واسه اسفندگان گرفتیم!
من چنانستم ٬ که بنشستم
و دیدستم ٬ که در دور دستان
می روی به همراه یک اسب سیاه بادپا
و می تازی و می روی از پیش این دو چشم اشک بارم
من چنانستم که بنشستم
و دیدستم که در راه دراز و بی چراغی
میدوی تو هم چنان بادی
هم چنان تیری که گشته است رها از چله ی کمانی بی پهنا
و میرسی در انتها
به باغ سبز و روشن و پر نور و آوایی
که می خواند بر سر هر شاخه از هر درخت آن ٬ ساری
و می یابی در آخر تو آن شوق را
همانی را که باید در انتها بر سر بالین من آری
آری ٬آری ٬ حال باید بیایی بر سر بالین من بیمار دیوانه
که گشته است احوال من از دست این روزگار نامردانه ٬ دیوانه
و باید بیایی تا کنی من را مداوا
با همین یک قطره شوقی که پیدا کرده ای
ای عاشق دیوانه ٬
مداوایم بکن تا زنده بمانم من فقط از شوق دیدار حضور تو
و آیم با تو مانند تیری که گشته است رها از چله ی کمانی بی پهنا
به آن باغ سبز و روشن و پر نور و آوا
سعیده
~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~
این شعرو باید کشیده و تند بخونین تا وزنش در بیاد!
اولین شعرمه!
همین الآن گفتم و نوشتم!
امروز بعد از چند سال رفتیم نماز جمعه!
کلی خندیدیم و حرف زدیم!
نمی دونم چرا اینقدر دلم می خواست یه آشنا رو اونجا ببینم
٬ اما انگار همه غریبه بودن!