ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بعد از عمری سلام!
دختر عموم یه سایت بهم معرفی کرد! باورتون نمیشه ولی عکس دوران مدرسه مو توش دیدم!
اینم لینکش:
http://worldschoolphotographs.com/
برین توش کشور رو انتخاب کنید و مشخصاتتون رو به انگلیسی بنویسین!عالیه!
اول: *وبلاگ یک وسیله ی برای بیان اعتقاداتمه که تو کلاس عرضه ی بیان کردنشو ندارم!*
از همین الان میگم که امیدوارم به معلمامون برنخوره! ولی تمام حرفایی که شماها زدین کاملا به بچه های ما برخورده!
تمام جمله واقعیته! ینی دقیقا معلما همین کلمه هارو بهمون گفتنا!
فرض کن زنگ اول با کلی استرس میری سر کلاس! قرار بوده که بعضیا 2 درس و بعضیام 6 تا درس وحشتناکو بخونن!
همه خوندن و آمادن که معلم نسبتا محترم بیاد و مثه همیشه شفاهی ازشون بپرسه ! و البته همه ته کلاس جمع شدن!
معلم گرام تشریفشون رو میارن تو!
- این چه وضعه نشستنه؟؟؟؟؟؟
-پاشین همه جدا از هم !
-شما ها خیلی بی ادبین!
- چرا کتاب جلوتتون بازه؟
-هر کسی اون درسایی رو که باید می خونده جواب میده!!!!!
وقتی برگه رو بهش دادیم:
-مگه نگفتم همه رو بنویس! چرا سفیده؟؟؟؟
ما!!!!
زنگ بعد:
مشاور عزیز:
آخه این چه وضعشه؟
ما سال دیگه هیچ کدومتونو ثبت نام نمی کنیم!
اگه 2 نفر تو کلاس رتبه 2 رقمی بیارن برامون بهتر از بقیه ی سیاهی لشکر کلاسه!!!!!
چن روز بعد :
معلم با فرهنگ:
من نمی دونم تو مخ شماها سنگه یا کاه!!!!!!
شماها غلط می کنین می خندین
کارتون فقط شده خندیدن!(ما انقدر از این معلممون می ترسیم که واقعا جرات نفس کشیدن سرکلاسشو نداریم! تقریبا همه ازش میترسه!)
زنگ بعد:
یکی از با منطق ترین معلمامون:
من به شما ها اعتقاد دارم به شرطی که بخواین از خودتون کار بکشین!
××××××××××××××××××××
حالا به نظرتون ما چیکار کنیم!
من اینو نوشتم که خالی بشم!
ولی واقعا رفتارشون درسته؟
هیچی!اون عزیزدلی که رو اعصابم بود رو از زندگیم انداختم بیرون...منم که میدونی ...جو آرامش وامنیت خیالمو راحت می کنه وحرص هم نمیخورم بنابراین چاق میشم...وقتی چیزی برای حرص خوردن وجود نداره چی میتونه باعث لاغری من بشه؟؟اونقد چاق نشدم بقول ناظممون رو اومدم!!!!(چرا خییییلیییی چاق شدممممممم
)
بهتر از مال ماس که !!معلم حسابانمون بهمون میگه کودن ها!
معلم فیزیک می گه:فقط به دردپشت سینک وایسادن و ظرف شستن میخوردین
معلم جبر :خبرتون با این درس خوندنتون
به معلم شیمی مون بعدعید میگم :کتاب شیمی مو دزد برد ممیگه :این چیزا رو ولش کن بگو چرا چاق شدی؟؟
خب راس میگه بنده خدا چرا چاق شدی؟؟؟
..▓▓..▓▓
..▓▓......▓▓
..▓▓......▓▓..................▓▓▓▓
..▓▓......▓▓..............▓▓......▓▓▓▓
..▓▓....▓▓..............▓......▓▓......▓▓
....▓▓....▓............▓....▓▓....▓▓▓....▓▓
......▓▓....▓........▓....▓▓..........▓▓....▓
........▓▓..▓▓....▓▓..▓▓................▓▓
........▓▓......▓▓....▓▓
.......▓......................▓
.....▓.........................▓
....▓......^..........^......▓
....▓............♥.............▓
....▓..........................▓
......▓..........ٮ..........▓
..........▓▓..........▓▓
اپم...! [چشمک] زودی بیا! [زبان]
این یکی از احساسات دوران دبیرستانه. همه ماها همینجوری بودیم!
ولی حالا میفهمم که اگه یه بار دیگه برگردم اون دوران و همین برخورد هارو ببینم کاری میکنم تا 2 سال آینده طرف روی پاهاش راه نره.
jalebe