ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید
مرگ با خوشهی انگور میاید به دهان
مرگ در هنجرهی سرخ-گلو می خواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می چیند
مرگ گاهی ودکا می نوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه می دانیم
ریه های لذت٬ پر اکسیژن مرگ است
+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+
پ.ن۱:من ابله مرغون گرفتم
پ.ن۲:فردا امتحان فیزیک داشتیم ٬تعطیلمون کردن.
پ.ن۳:روضه داریم ٬اونوقت من نشستم تو اتاقم .
پ.ن۴:فردا کریسمسه .کریسمستون مبارک!
پ.ن۵: چهارم تولدم بود
پ.ن۶:شب سال مادر بزرگمم بود.
پ.ن۷:یه جوک:
۲ تا نی نی پهلوی هم خوابیده بودن.پسره به اون یکی میگه :تو دختلی؟
میگه :نمی دونم
-صبر کن الان بهت میگم
پسره میره زیر پتو وبرمی گرده میگه:آره تو دختلی.
-از کجا فهمیدی؟
-آخه جولابات صولتیه!
سلام...
پس کو آپ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!کلک زدی؟!!!
اکشال نداره!!!!
حالت چطوره؟!!!مرغا ولت کردن یا نه؟!!!!
جالب بود! باز هم به من سر بزن خوشحال میشم!!
سلام
تولدت مبارک (با تاخیر )
به ما سر نمیزنی که!
تو خوبی؟
خدا رحمت کنه مادر بزرگتو
آبله مرغون کجا بود دیگه؟آنفلونزا شنیده بودیم مد شده .این یکی نه دیگه!!
منم از روضه هایی که مامانم اینا میگیرن خوشم نمییاد.چه کنم که ماه صفر 10 روز مادرم روزه داره .10 روز مادر شوهرم.منم باید برم خدمت کنم .از حرفهای خانم جلسه ای ایه خوشم نمییادا.نه این که با روضه امام حسین مشکل داشته باشم.اینجا شهر ما یه کارهایی میکنند تو روضه هاشون ..همیشه سر پذیرایی هاشون و لباس مشکی پوشیدنهاشون چشم وهم چشمی میکنند.یکی شیر کاکائو میده .اون یکی شیر نسکافه میده.یکی کیک میده /اون یکی میوه میده.یکی دو جور میوه میذاره .اون یکی 5 جور میوه میذاره.یکی آرایشگاه میره مو بلوند میکنه برای محرم.اون یکی میره مشکی میکنه.یکی دمپایی رو فرشی میپوشه.یکی کفش پاشنه بلند میپوشه تو مجلس امام حسین.یکی با جوراب نازک .بکی با ناخن لاک زده و بی جوراب.بساطیه اینجا.حالم به هم میخوره از این کارا و از این ایام که باید این چیزا رو ببینم .قربون امام حسین هم میرم.ولی ایام عزاداریشو دوست ندارم.چکار کنم .دست خودم نیست.
سلام
خر را من هم دوست دارم.ممنون که لینکم کردی.
به روزم!
برا یه بارم شده حرف بزرگترها رو گوش کن ..
من نمی دونستم که سال مادربزرگتونه ... خدا رحمتشون کنه .
جوک قشنگی بود ..
تو که ما رو کشتی با این جوکهات ..
خوب دیگه بسه .. بازیگوشی خیلی کردی .. حالا نوبته درسه
موفق باشی
بعد از مدت ها و با خلوت شدن سرم اومدم که بگم :
سلام....
خوبی خوشی سلامتی؟!!!
با عرض شرمندگی و با تاخیر تولدت مبارک....
خدا بد نده؟!!!همه این روزا آنفولانزای خوکی میگیرن تو چیطور شده که آبله مرغون گرفتی؟!!!ایشالو که زودی خوب شی...
خب من دیگه برم تا تو بشینی درستو بخونی....
امیدوارم موفق و شاد باشی و زودی هم خوب بشی...
فعلا بابای
وای که من از آبله مرغون متنفرمخودم دچار نوعه حادش شدم دمه سال تحویل
حالا توام احتمالا نوقع تولدت خیلی ناراحتی نه؟
سلام
قبل از همه چیز تولدت مبارک .
پس کیک ما کو .؟
--------
هنوز خوب نشدی ؟ من برات دعا میکنم که خوب بشی .. تولدت هم خاطره انگیز شد.
تو پوست خودت نمی گنجی .. امتحانتونم که لغو شد .
شعر نو زیبایی بود ..
بالاخره تونستیم آپ شما رو ببینیم ..
حالا برو بشین درست رو بخون تا فردا به خاطر یه تعطیلی اینقدر خوشحال نشی
موفق باشی
چشم .همه دارن بهم میگن بچه برو بشین درستو بخون ولی خب کو گوش شنوا؟؟؟؟؟؟
سلام
ممنونم که من رو کشف کردی.
حالا چرا خر صورتی؟
موفق باشی سبله جان
سبله دانش اموزی؟
با تبادل لینک موافقی؟
از مهرگان بیزارم و از نام پائیز-
وز مهر دارم دیده ای از گریه لبریز
در مهر بی مهر-
هر برگ زردی کز درختی پیر و رنجور -
میافتد و میلغزد و بر خاک راهی می نشیند-
همراه آهی کز دلم سرمیکشد تلخ-
در خاطرم یاد سیاهی می نشیند.
از باد پائیز-
می پیچدم در یاد، فریاد جدایی
وز برگریزش میدود در خاطر من-
پژمردن آن عشق دیرین خدایی
***
در ماه پائیز
او بی خبر از حال من خاموش میرفت-
اما مرا در سینه فریادی نهان بود
یک کاروان اندوه در راه سفر داشت-
خود کاروانسالار پیر کاروان بود.
***
یک روز ابری،روز خاموش و غم انگیز
او بود و من،اما مه او ... یکعمر،تلخی
من بودم و او-
اما نه من .... یک کوه،اندوه
در پیش رو، کوه مصیبت دشت تا دشت-
در پشت سر، دریای محنت،کوه تاکوه.
او رفت خاموش-
من ماندم و اشک-
من ماندم و آه-
من ماندم و فریاد جانکاه.
آن نام جانداروی شیرین-
وآن عشق جاویدان دیرین-
تالحظه های مرگ پیوند-
تا واپسین دم میدود در یاد تلخم
او را چه نامم؟
او را چه گویم؟
او نیمی از من بود و من نیمی از اویم
آن بخت خفته-
همزاد من، نیروی من، بال وپرم بود-
او مادرم بود.
*****
مهدی سهیلی