:|

دل ـَم نمیاد حذف کـُـنم اینج ـارو! :|

کـُلی ب ـآهاش خـآطرـه دارم ..

دیگ ـه آپ نمیش ـه اینجـآ

هرکس آدرس ِ جدید خوـآست ک ـامنت بزارـه ./

بای ...

†Çömêñ

قـآلب ِ جدید هوووووووورـآ ..

دست ِ مــآسیس جون دردنکن ـه


دیشب ب ِ مـُـناسبت ِ روزدختـر برنامهی فیروزه حمید استیلی روبا 2تا دخترش دعوت کرده بود

آق ـا چشمتون روز بد نبین ـه مجری از دختر کوچیکه استیلی پرسید

شما با بابات حساب  داری؟ یهو دختره گفت یه شب داشتیم

چهار برگ! بازی میکردیم بهم باختش بعد یهو مـُـجری شوکه شد

گفت :خب مسائل شخصی خانوادتون رو اینجا مطرح نکنید!

اون یکی دخترشم یه سوتی داد!گفت:بابام وقتی میاد دم مدرسه

چون مدل ماشینش بالا هستش خیلی خوش حال میشم

چون دوستام از این ماشینا ندارن!

ینی منو میگ ـی همونج ـا مـُـردم ازخنده

+چنروزه دُنب ـال ِ یه قالب ِ جدیدوقشنگ میگ ـَردم

ولی هیچکدوم از قالب ـایی ک ِ دیدم ب ِ

دل ـَم نشسته ..اگ ـه قالب ساز آنلاین ِ

خوب سرـاغ دارین بهم آدرس بدین


בخـتـَر ڪـﮧ باشے


 כּـفس  بابایے

  

لوس بابایے


 عـزیـز בرבونـﮧ بابایے


حتے اگـر بهـت نگـ 


 בستت رو میـذار روے چشمـاشو میگـ:


ایـטּ تویے ڪﮧ بـﮧ چشماے مـטּ سوے בیـבטּ میدے


خـُـلاصـ בخـتـَر


یـڪ ڪلام ...


 כּـفس باباسـت 


+روز בخـتـَر هپـے

جـُمعـﮧ ړفتـیـҐ כּـمایشـگـاﮧ خوנرۅ

تو یـڪے از غـُـړفـﮧ هـآ بوנیـم ڪﮧ از بـُلندگو اعـلاҐ ڪردכּ سـﮧ تـا

 از بازیـگراے مـعرۅف قرارﮧ بیاכּ تو غرفـﮧ ی ایرـاכּ خودرو ..

مـَכּ خعلی خوشحـالـے ڪردҐ و بـﮧ مامان بابا گفتـَم 

زودتـَر بریم پیششـوכּ

بلخـرﮧ رفتیـم و دیدҐ بععععععععلـ

{مهـנے امیـنـی خوـاﮧ و رضـآ بنفشـﮧ خوـاﮧ رو صنـנلی نشستـَכּ}

یـه پیرمـَرנ دیگـﮧ هم بود ولـے مـَכּ نشنـاختمش

چقدرهم خودشوכּ و گرفتـﮧ بودכּ ..

بعدشـҐ ڪﮧ مـامـانـҐ تـو قرعـﮧ ڪشـی اونجـا شرڪت

ڪرد و اسمش دراومـَـנ 

+بـابـایی سـﮧ شنبـه رفـت ارومیـﮧ بخاطرڪارش

منـَـҐ دلـَم اندازه شصت ِ پـای مورچـﮧ شده بودبرـاش

الـان تـآزه رسیدﮧ مشـﮧـد 


آقای ب ِ اصطلاح محترم! من ک ـاری ب ِ ک ـار شم ـا ندارم ..

اصن ـَم وـاسم مهم نی چه شرووری میگ ـی پشت ِ سرم و چه دروغایی رو سرهم کردی!

فقط این پ ـُست و گذاشت ـَم ک ِ بدونی من از حق خودم دفـاع میک ـُنم{مظلوم گیرنیووردی}

من ک ـاری ب ِ شم ـا و دوسدخترتون ندارم!از دوستی ـای دختر-پسری هم خوش ـَم نمیاد

نی ـا وـاسم ش ـاخ شو پـَس! اوکی؟؟؟!! :|


بعضی هام هست ـن دستشون «رو» میش ـه امـــــا روشون کم نمی ش ـه!

دیروز بابا ب ـا یه جعب ـه ی بزرگ اومد خون ـه ..

اول تو ات ـاق بودم!ب ـا صدای مامان ـَم ک ِ پرسید:این چی ـه؟

از اتاق اومدم بیرون و دیدم یه جعبه وسط هاله ..روشو خوندم

از خوشح ـالی پریدم بغل ب ـاباو لـُپشو م ـاچ کردم 

وـاسمون ایکس باکس خریده بود ..

+بچه ـا 14شهریور تفلده "آق ـاییه" موندم وـاسش چی بخرم

خودش ک ِ میگ ـه هیچی نمیخ ـام ..

ام ـا اینجوری هم ک ِ نمیش ـه

تورو خدا کمک ـَم کنین

بـﮧ بعضے ـام باید گفت:

وقتے ڪـﮧ داری گندـﮧ تر از دهنت حرف میزنے،

منتظر جر خوردכּ  נهنـتم باش . . !

دیروز تولد م ـامانم بود!خیلی خوش گ ـُذشت :)

مامانبزرگم با خ ـالم اومدن و افطاری هم

آورده بودن !دستپخت ِ مامانبزرگ ـَم انقد خوشم ـزس ک ِ نگو

من ـی ک ِ هیچوقت سوپ نمیخوردم دیشب 4 بشق ـاب

سوپ خوردم! :D

سال ـاد الویه هم ک ـار خ ـالم بود ..

اون ـَم خوشمزه بود و حس ـابی پـُـرخوری کردم :(

ب ِ آقایی گفت ـَم حس ـابی دعوام کرد ک ِ چرازیاد خوردم :D

من ـَم گفتم:خوشم ـزه بود خُ ..

گفت:الویه فقط الویه ای ک ِ اونروز واسم آوردی :)

انقد ذوق کردم ک ِ نگو ..:D



+واس ِ مامان ـَم کادو |اُدکلن| خریدیم ب ـا سارا

مامانبزرگم ـَم پول داد ..

امــــــــروز تولــــــــــــد مـامـانم ـه .. کد های مخفی چت فیسبوک


دیشب ت ـا سحـَر یکس ـَره بیدار بودم ..مگ ـه خوـابم میبـُرد؟! :)

س ـاعت ِ 4 صبح هم ب ـا مامان بابا رفتی ـم"حرم"

برـا همتون دُعـا کردم :*

بعدش س ـاعت7 رسیدیم خون ـه و از اونج ـایی

ک ـه حس ـابی خست ـه بودم ت ـا 6عصر

خوـابیدم .. :))

بعد ک ِ بیدارشدم ب ِ س ـارا{خوـاهرم}

میگ ـَم س ـاعت چنده؟

میگ ـه:6

میگ ـَم:6 عصر ی ـا 6 صبح؟؟؟!!! :)))


+ ت ـاستون خوش میگذره ع ـایا ؟! ;)

اصـن ف ـعـال تر از من دیده بودین؟ن ـه ج ـان ِ من ..دیده بودین یا ن؟ 

هم وبل ـاگ ِ رُمـان دارم هم شکــلک هم وبل ـاگ ِ گـآلری ک ِ تازه درست کردم

خـُدایی ح ـال میکنین چقد بچ ـه فع ـالی هست ـَم ؟؟؟!!

این ـَم آدرس ِ گـالریم .. >> کــلیـــک

امـروز{افطار} خون ـه دوست ِ بابام دعوتی ـم :)

دیــروزم ب ـا آقایی آشتی کردم ♥{فداش بش ـَم}

ب ـا خوانوادش حرفیده بود راضی شدن ک ِ ازدواج نکن ـه :(

[خـُـدا منو خیلی دوست داره♥]

خیل ـی خوشح ـالم .. :D


+بــِ بضیـ ـآ بــآس گفـتــــــ :

هــر چقــدم بــِ خــودتـــ بــرســے ؛

بــآز بــِ مــن نمـیرســے ;)

امروز{سحــر}دیر بیدار شـُـدیم..مـامـانم گـُـف یـه غذای ِ ساده بخوریم ک زود حاضرش ـه

من َم گـُـفتم :اِلا و بــلـا برنج میخ ـام! :))

مامانمم بشدت مـُخـالفت میکرد!منم پ ـاشد خودم دس بک ـار شدم.. ;)

گـُـفتم شم ـا غذای س ـآدتونو بخورین من برنج میخورم{جذبه رو حال کن}

از آخرم حریفم نشد و

{اِست ـامبولی}درست کردم!انقد خوشمزه شده بود

بابام همش تعریف میکرد و قربون صدق ـَم

میرَفت..م ـامـانم َم حــِرصش گرفت ـه بود :)))


++بی رحمی ِ بزرگی ست کـه روزگ ـار

اج ـازه دوست داشتن و خوـاستن ِ کسی رـا

بـه م ـا بدهد ...

ام ـا اجــازه "داشتنـَش" رـا نـه .. :((

امـروز رفت ـم{دوچرخ ـه سوـاری}بعدش َـم "آق ـایی"رو دیدم :*فداش بش َـم کـَچ ـل کرده

عین ِ این بچ ـه هـا کـُـلاه میزـاره ♥ 

بــعـل ـه... :)

فرد ـا هم {افطــار}خون ـه مــامانبزرگ دعوتی ـم 

چنروزـه اصن ح ـال و حوصل ـه آپ کردن ندارم ! :(

++ بـه بعضی ـا باید گفت: تو توی این ممـلکت داری "هـَـدر"میری!

بری"هنــد"میپرستنـِـت :)))



حـوصلم سـَررفت ـه :(

حس ِ آپ کردن نیس...

ک ـامنت دونی ِ این پست ُ باز میذارم ;)


++بَعضــیآ هَمچیــטּ פֿـوבشونـو میگیـــرَלּ

اِنگـآر בے اُڪـسیـב ڪـربــטּ میگیـــرَלּ اُڪـسیـــژלּ פֿـآلـِـص پَسـ میــבלּ ...

בر حـآلــے ڪـﮧ

تــو بهتریـטּ شَرآیط بــﮧ عُــنوآלּ ڪـوב بـه בرב

چـَرפֿــﮧ هَستــے میـخورَלּ


دیـروز رفتــَم کــول ـه گرفتـَم! از الم ـآس ِ شرق 

خعــلی خوشمل ـه اگ ـه شـُد عـکسـِشو میزـارم 

امروزَم میخ ـام برم خون ـه زُهــره,

ازونج ـا هم 2تایی بری ـم دوره قرـان

بچ ـه هـا یـه مـُشکلی پیش اومده وـاس ِ آق ـایی 

دع ـا کنی ـن حل ش ـه

+ب ـه سلــامتی ِ اون ـایی ک ِ تو اوج ِ سخت ـی هـا و مـُشکل ـات

بج ـای اینک ـه تـَـر کــمون کـُـنن,درکمـون میکـُنن !!! ;)

عکس ِ کیفـَم >>ادام ـه مطلب
ادامه نوشته

وـآی خدایــا دارم میمیرم از تشنگ ـی!!! :( آخ ـه این چ ِ وضعش ـه؟!م ـآه رمضون چرـآ تو ت ـآبستون

باید باش ـه!!!اه..اعص ـآب معص ـآبم فعل ـا" تعطی ـل ِ :| {نگی نگـُفتی}

دیروز رفت َم خــرید یـه لیو ـآن صورتی ِ خوشمل خریدم و یـه شُـکل ـآت تلخ ِ 80% 

یـه ل ـاک ِ صورتی ِ جیغ هم خریـدم!میخ ـاستم عکسشونو بزـارم ولی دیدم اصن ح ـال و حوصل ـه

ندارم!امروز رفت َم موهـامو ب ـازکردم.دیگ ـه واقعا" خست ـه شده بودم 

همش تو هم گـرـه خورده بود! :D

+تــازگی ـام دیو ـانه شدم!بیروـن ک ِ میرم همش حس میکنـَم یکی پـُشت ِ سرم 

داره تعقیب َم میکـُن ـه!!! :D

عکس ِ خرید ـآم >>ادام ـه مطلب

ادامه نوشته

دیروز ب ـآ زُهـــره رفتی ـم ســن ـآبــاد.مغ ـآزه هارو دیدمیزدیم

خعل ـی خوش گُـذشت:D

بعدش َم رفتی ـم ی س ـآندویچی ِ چــــِـرک  خورـآک خوردی ـم!! ب ِ زُهــره میگ ـم :

کثی ـف ترازاینج ـآ نبود؟؟!! رومیک ـنه بمن با پــُرویی ِ تم ـام میگ ـه: نـــع > :D

ولی خـُدایی خعل ـی خوشمزه بود! :)  فعل ـا" ک ِ زنده ایم دیگ ـه 

ببینیم ت ـآ بعد چی میش ـه :))


++به بعضی ها هم باید با متانت خاصی گفت :

لطفا یه دهن برامون خفه شو … :D: D: D

این منــَم وقت ـی ک ِ شم ـآها ک ـآمنت نمیزارین :))


این ـو ببینین~~>ایــــــــن


یعنی منک ـه آخرسر اعص ـآبم خوردشد گرفتم صفشو بست َم

یه مُشت هم کوبیدم رو میزکامپیوتر!! :))

دیـــروز عروسی بودم! عروسی ِ دخترعم ـه ی مامان َم...

رفتــم آرـاشگــا موهـامو اِکستیشـِـن کردم!

بعععععل ـه!اصن نشد یکم بـــرم وسط قــِـربدم.داماده هــول بود بدبخ.همش توقسمت ِ خ ـآنومـا

کنار ِ عروس نشست ـه بود!بــعدشم 2ت ـآیی رقصیدن...

ساعت ِ 2رسیدم خون ـه خعلی خست ـه بودم.

فردا هــم بــآید بـــرم مدرس ـه بعدشــَم برم ب ـآشگـا ثبت ِ نــام کنم!


+یـﮧ آدمایــے هم هستـטּ اسمشون دوستـﮧ . . .

خودشوטּ دشمـטּ  !!

دیشـب رفتم خون ـه زُهـــره.غزـآله هم بود! 3تایی حوصل ـمون حس ـآبی سررفت ـه بود

گفتیم چیک ـآکنیم ک ِ من پیشنه ـآد دادم زنگ بــزنی ـم ومزـآحمت ایج ـآد کنیم! :))

اصن کل ـآ یـه مرضی تو جونم ـه :D: D خـُلاص ـه زنگ زدیم اول ب ِ یه شُمــاره,یه دخمل ِ

برداشت.غزـآله هـی میگـُف:الو؟الو؟باز دختره میـگـُـف:الو؟؟شـُم ـآ؟ :))

بعدا" هم مشخص شــُد یکی از بچ ـه های کل ـآس زب ـآنم بود!!! :S

ولی اون نفهمی ـد! :Dچون ب ـآ خط غزـآل ـه زنگ زده بودیم و اون حرف میزد.

فقط من فهمیدم اون کی ـه.یب ـآره دیگ ـه یه شـُم ـآره همینجوری ش ـآنسی دادم,

یه پسره بود,لهج ـه هم داشت :D غزـآل ـه هی میگـُـف الو؟پسره هم میگـُف الو؟

منو زهره هم ک ِ غش کرده بودیم از خند ـه!از آخرهم پسره فهمید مـآ اُسک ـولش

کردیم,اعصابش خورد شد فحش ِ خوـآهر و مـــــ ـآدر داد!!!{بیشور!}

ملت جنب ـه ی شوخی هم ندارن!!!!! :))



عکس ـآی ِ اتـــاق ِ خوشملـــَم بـــــــآ رمــــز ... ;)


ادامه نوشته

من ازین دوربین ـآ میخــام!! :( ب ِ بابام گفتم اگ ـه روز تولدم ازین ـآو اسم نخــره مدیون ـه :))))


++دعــا کنین بابا ازین ـآ وـآسم بخرـه :((

خــُدایــآ یعنی یــه بـَـشر ت ـآ چ ِ حــد میتون ـه خوشگل ب ـآشه ؟؟؟!! :)





بــرین اد ـآمـــه ~

ادامه نوشته

فرد ـآ بــاید برم از دندون َم عکس بگیرم!دکتره میخ ـآد بکش ـه دندون ِ عقلمو...! :D

دیگ ـه نمیدون َم چی بگم!

همینجوری حوصلم سررفت ـه بود,گفتم ی آپ ـی بکنم.. :))

ازین ک َـفش ـآ خعلی خوش َم اومد ~~ ایـــــــــ×ـــن 


وبل ـآگ ِ رُمــــــــــ:)ـــــــانـَـم   آپ شـُـد ...


دیروز پــَری زنگ ـید گـُف بریم شهرب ـآزی!!!ح ـآلا شهرب ـآزی رفتن چی بود این وسط آخ ـه؟

ازبس منو رـآ بـُـرد پ ـآهام هنو دردمیکن ـه! :(

ازآخــر هم هیچکدوم از وس ـآیلشو سوـآر نشـُدیم!بعدش قرارشد برم ب ـآشگــا ک ِ نشد...

امروزم خ ـآنواده محترم منو بردن مث ـلا طرقب ـه {خیلی َم دلم خوش ـه باز این ـآم وقت گیرآوردن}

خل ـآصه پ ـآهـام زخم شدن!ظهر هم ک ِ از سردرد خ ـآبم نمیبرد ...چ ٍ مرضی ب ِ جون َم افتاد این هفت ـه!

چ ِ هفته نحصی بود!!! :))

+ی ِ رُم ـآن خوندم امروز,خـُـدایی اعتماد ب ِ نفس دارن چقد بعضی ـآ.فک میکنن همینجورالکیه!

+ ح ـآلا باز اعتم ـاد ب ِ نفس گرفت َم, میخ ـآم رمانمو ادامش بدم... :D

+این ُ دیدم خعلی از مدل ِ کفش ـآش خوشم اومد :*

انقد دوسدارم مث ـه این عکس ـه

ب ـآ عشقم بشینیم!مــَـن صورتشو اصلاح کـُـنم,اون َم برـآم ل ـآک بزن ـه :)

خوـآب َم میــــآد !!! :D